|
حيف است اگر چه کذب رود بر زبان تو از وعدهي دروغ، دلي شاد کن مرا
پيوسته است سلسلهي خاکيان به هم بر هر زمين که سايه کني، ياد کن مرا
شايد به گرد قافلهي بيخودان رسم اي پير دير ، همتي امداد کن مرا
گشته است خون مرده جهان ز آرميدگي ديوانه ي قلمرو ايجاد کن مرا
بي حاصلي ز سنگ ملامت بود حصار چون سرو بيد از ثمر آزاد کن مرا
دارد به فکر صائب من گوش عالمي يک ره تو نيز گوش به فرياد کن مرا
|
نويسنده: تاريخ: جمعه 29 بهمن 1389برچسب: صائب تبريزي ,, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
|